(black and white thinking) : تفکر سیاه و سفید یا همان “همهیاهیچ ” نوعی مکانیزم دفاعی ما در برابر وقایع غیرمنتظره است. افرادی که دارای این تفکر هستند معمولاً حد وسطی در روابطشان ندارند. آنها فردی را یا فرشته میدانند یا شیطان . درواقع میتوان گفت که هیچ طیف شناختی در ذهن آنها وجود ندارد و تمامی وقایع و اشخاص را تنها به یکی از دونقطه ابتدا و انتهای طیف متعلق میدانند.
این مسئله که چگونه باید نشانههای وجود این تفکر را در خود یا اطرافیانمان پیدا کنیم و چگونه میتوانیم از آن رهایی یابیم نیازمند توضیحات مفصلتری است که در ادامه به شرح آنها خواهیم پرداخت.
نشانههای تفکر سیاه و سفید کدامند؟
- افراد دارای این تفکر معمولاً خیلی سریع تغییر جهت میدهند. ذهن آنها با دیدن کوچکترین نشانه مثبتی سفید و همینطور با دیدن سادهترین رفتار منفی سیاه میشود.
- همیشه میان تضادها قرار دارند. لحظهای با تمام وجود عشق میورزند و لحظهای بعد دچار تنفرند.
- معمولاً خود را قربانی خیانت و بیلیاقتی اطرافیان میدانند.
- علاوه بر اطرافیانشان، خودشان را هم یا فرشته میدانند و یا شیطان.
- خیلی زود ناامیدی به آنها غلبه میکند و با کوچکترین شکستی گمان میکنند احمقترین و بدشانسترین فرد روی زمین هستند.
- کمالگرا هستند و میخواهند از همه برتر باشند.
- مدام به دنبال جلبتوجه اطرافیان و دریافت عشق یا حتی نفرت آنان هستند.
چرا باید از این تفکر رها شویم؟
اگر بسیاری از نشانههای افراد دارای تفکر سیاه و سفید را در خود یافتهاید، لازم نیست زیاد نگران باشید. همانطور که گفته شد این تفکر نوعی مکانیزم دفاعی طبیعی است که افراد زیادی با آن درگیر میشوند؛ اما همینکه شما قادر باشید این تفکر را در وجود خود بیابید به معنای قدم نهادن در راه رهایی از آن است.
تفکر سیاه و سفید علاوه بر مشکلات شخصی و تأثیرات منفی که روی شناخت افراد از محیط پیرامونشان و ارزشهایی مثل اعتمادبهنفس، توانایی برقراری ارتباط و قدرت تصمیمگیری آنها میگذارد؛ پیامدهای ناخوشایندی بر روابط عاطفی و احساسی هم خواهد داشت.
بسیاری از مشکلاتی که در زندگی زناشویی افراد وجود دارد و درصد بالایی از متارکههای میان زوجین، به علت تأثیرپذیری آنها از تفکر سیاهوسفید است.
وقتی افراد در ارتباط با شریک زندگی خود از این تفکر بهره میجویند دو حالت برای آنها پیش میآید. اگر از سمت سفید وارد شوند، همسر خود را فرد کامل و بینقصی میدانند و از او برای خود بتی میسازند . لذا از این بت ذهنیشان توقع برخی رفتارهای ناخوشایند را ندارند. به همین علت با کوچکترین رفتار ناصحیحی از جانب همسرشان بتشان را میشکنند و جای عشق را به نفرت میدهند.
معمولاً در اوایل زندگی زناشویی، زن و مرد چنین دیدگاهی نسبت به یکدیگر دارند و اصطلاحاً یکدیگر را پرستش میکنند؛ اما بعد از گذشت مدت کوتاهی درمیابند آنچه تصور میکردهاند بیهوده بوده است و برای جبران حس پوچی بعدازاین شناخت، خود را قانع میکنند که همسرشان لیاقت عشق و محبت آنها را ندارد.
۱۲ راهکار برای رهایی از این تفکر
1.دنیای اطرافمان را خاکستری ببینیم.
2.تفکر خود نسبت به افراد را یک دیوار بدانیم که توسط آجرهایی از جنس خوبیهایشان ساختهشده است.
3.هرگاه راجع به موضوع هر صفحه احساس خوبی داشتید، دلیل حس خوبتان را در دفتری بنویسید و این کار را در زمان ناراحتی هم انجام دهید.
4.واکنشهای خود را به رفتارهای اطرافیان، مورد تحلیل قرار داده وسعی کنید کنترل احساساتتان را به دست بگیرید.
5.سعی کنید برای سلامت جسم و ذهن خود خوب بخوابید، مصرف غذاهای ناسالم را به حداقل برسانید و مرتب ورزش کنید.
6.از طریق مدیتیشن ذهنتان را آرام کنید، استرس را از بین ببرید و قدرت تمرکز خود را افزایش دهید.
7.فراموش نکنید هیچکس جز خودتان مسئول حال خوب یا بد شما نیست.
8.باوجود تمام این تفاوتهایی که میان ما و نزدیکترین افراد زندگیمان وجود دارد، سعی کنید هیچگاه دیگران را قضاوت نکنید.
9.درحالیکه اشتباه کردن بخشی از یادگیری است. طبیعت انسان با اشتباه کردن و درس گرفتن از آنها انس دارد و نمیتوان منکر این واقعیت شد. پس بازهم به خودتان فرصت بدهید و هیچگاه ناامید نشوید.
10.هرگاه اتفاقی منجر به عصبانیت یا حتی خوشحالی بیشازحد شما شد واکنشتان را به بعد موکول کنید. این کار میتواند با ترک موقعیت و یا نوشیدن یک لیوان آب سرد انجام بگیرد.
11.بپذیرید که هیچچیز مطلق نیست . باوری که اکنون به آن دستیافتهاید ممکن است درست یا غلط باشد پس نمیتوانید بیهیچ شبههای آن را مبنای تفکراتتان قرار دهید.
12.برای درک بهتر نسبت به وقایع زندگیتان از یک طیف استفاده کنید.
.
.
.
.
.