شش مرحله فرآیند یادگیری: آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چگونه یاد می گیریم؟ در مدرسه، در محل کار، به تنهایی!! خواه یادگیری یک علم، سیاست باشد یا نحوه انجام یک ورزش. هرکسی ممکن است آگاهانه متوجه فرآیند یادگیری که طی می کنید نباشید، یک فرآیند گام به گام وجود دارد که همه ما هنگام یادگیری اطلاعات جدید از آن استفاده می کنیم.
شش مرحله فرآیند یادگیری به شرح زیر است:
مقدمه
تجزیه و تحلیل
قبول / رد
پردازش اطلاعات
تکرار
رشد
بیایید در مورد هر یک از مراحل و نقشی که آنها در یادگیری یک موضوع ایفا می کنند، بیشتر آشنا شویم.
مرحله شماره 1: مقدمه
هر فردی که تا به حال در هر کاری متخصص شده است، مانند من و شما شروع کرده است.
اینکه چگونه یک نفر با موضوع آشنا شد زیاد مهم نیست. اگر فردی با موضوعی به روش نامطلوب آشنا شود، تمایل و علاقه او به یادگیری بیشتر را تحت تأثیر قرار می دهد. به عنوان مثال، اگر کودکی مجبور شود در خانه بماند و پیانو بنوازد در حالی که همه دوستانش در بیرون از خانه سرگرم بازی هستند، ممکن است از پیانو رنجیده شود و تمایلی به ادامه یادگیری نداشته باشد.
معمولاً فرد باید تحت تأثیر عواملی درونی یا بیرونی قرار گیرد تا بیشتر در مورد موضوع بیاموزد.
بهترین انگیزه برای ادامه یادگیری، عوامل درونی هستند. کنجکاوی شدید در مورد موضوع مورد نظر باعث می شود که فرد فعالانه به دنبال اطلاعات بیشتر در مورد موضوع باشد. کنجکاوی و اشتیاق دو تا از بهترین ویژگی هایی هستند که هنگام یادگیری باید داشته باشید.
حتی بدون کنجکاوی شدید، عوامل خارجی هم میتوانند باعث شوند کسی بیشتر بیاموزد. مانند الزامات مدرسه، شرایط کاری و … . اگر هنوز اشتیاق به یادگیری وجود داشته باشد عوامل خارجی می تواند انگیزه بخش باشد.
با این حال، زمانی که انگیزه بر اثر عوامل درونی داشته باشید، میتواند برای شما یادگیری درس ساده تر باشد.
مرحله 2: تجزیه و تحلیل
این مرحله جایی است که اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و در مورد منطقی بودن یا نبودن آن تصمیم گیری می شود.
در بیشتر دوران نوجوانی ما، گاهی اوقات این مرحله نادیده گرفته می شود.
بیشتر ما وقتی به مدرسه می رویم شروع به یادگیری می کنیم، (بالاخره مدرسه برای همین است). مشکل اکثر تحصیلات، مخصوصاً زمانی که ما جوان هستیم، این است که به ما فرصت داده نمی شود تا اطلاعات را تجزیه و تحلیل کنیم و تصمیم بگیریم که آیا منطقی است یا خیر. فقط اطلاعات به ما گفته می شود و انتظار می رود آنها را پردازش و حفظ کنیم.
افراد کنجکاوتر فقط نمی خواهند چیزی به آنها گفته شود، بلکه می خواهند آن را درک کنند. “چرا x اینگونه است؟ چه چیزی باعث میشود x اینطور باشد و y نباشد؟ آیا x با z تناقض ندارد؟»
وقتی اطلاعات را تجزیه و تحلیل می کنیم، می خواهیم آن را درک کنیم. مجبور شدن به حفظ کردن درسی، لذت بخش نخواهد بود و کنجکاوی فرد را برای یادگیری بیشتر تحریک نمی کند.
به خصوص در عصر دیجیتال که به راحتی می توان با اطلاعات نادرست مواجه شد، این مرحله برای یادگیری اطلاعات جدید مهم تر از همه است.
ما باید به طور کامل تجزیه و تحلیل کنیم و بر اساس دانش گذشته و فعلی خود در صورت منطقی بودن اطلاعات، تصمیم گیری کنیم. این می تواند بر اساس چیزهای دیگری باشد که در گذشته آموخته ایم، مانند تجربیات زندگی خودمان و عقل سلیمی که داریم.
با این حال، تجزیه و تحلیل عینی و علمی اطلاعات مهم است تا اطمینان حاصل شود که هیچ سوگیری وارد نمی شود و ما به طور دقیق در حال تجزیه و تحلیل هستیم که آیا اطلاعاتی که در مقابل ما قرار دارد منطقی است یا خیر.
در غیر این صورت، ممکن است در آینده نیاز به حذف و سپس یادگیری مجدد اطلاعات خاص داشته باشیم.
حقیقتاً، این مرحله (و مرحله شماره 3 که همراه با آن پیش می رود) گاهی اوقات می تواند بعد از مرحله شماره 4 (پردازش اطلاعات) بیاید. با این حال، نتیجه گیری سریع معمول است، و اغلب یک مقدمه برای تجزیه و تحلیل و ذهنیت ما در مورد یک موضوع در دست، قبل از فرو رفتن عمیق تر در یادگیری، بیش از اندازه کافی است. به همین دلیل، این مرحله نیز می تواند بلافاصله پس از آن، تقریباً همراه با مرحله شماره 1 بیاید.
مرحله سوم: قبول/رد کردن
بر اساس تحلیلی که در مرحله 2 انجام دادیم، اطلاعاتی را که داریم می پذیریم یا رد می کنیم.
اگر ما اطلاعات را رد کنیم – معمولاً یادگیری در مورد موضوع را متوقف می کنیم. این به اتلاف وقت ما تبدیل می شود، زیرا ما آن را اشتباه، نادرست یا حتی کسل کننده می دانیم. فرآیند یادگیری در اینجا به پایان می رسد.
رد موضوع به این معنی است که ما لزوماً فکر نمیکنیم اطلاعات اشتباه است، اما به اندازه کافی علاقهای به یادگیری در مورد آن نداریم. این می تواند برای بی حسی باشد.
چند دلیل ممکن است عوامل خارجی دیگر نیازی به یادگیری ما نداشته باشند، کنجکاوی ما از بین رفته است، یا موضوعی بود که در زمان معرفی خیلی به آن علاقه نداشتیم.
اگر تجزیه و تحلیل ما از اطلاعات فعلی ما را به پذیرش موضوع سوق دهد، به مرحله بعدی خواهیم رفت.
پذیرش به این معنی است که ما اطلاعات فعلی را که آموختهایم (اطلاعات مقدماتی در مورد موضوع) پردازش و تجزیه و تحلیل کردهایم و نه تنها موافقیم و تصمیم گرفتهایم که منطقی است و با جهانبینی ما همسو است، بلکه همچنان به موضوع علاقهمندیم. و می خواهم به یادگیری بیشتر در مورد آن ادامه دهم.
مرحله چهارم: پردازش اطلاعات
این مرحله شامل:
در حال پردازش
در حال مطالعه
نگه داشتن (گاهی اوقات)
یادگیری
مغز ما مانند یک پایگاه داده عمل می کند و تمام اطلاعاتی را که در اختیار داریم را می گیرد. روش های زیادی برای کمک به مطالعه و یادگیری اطلاعات جدید وجود دارد. ما میتوانیم:
با چیزهایی در زندگی که قبلاً می دانیم ارتباط برقرار کنید
به دنبال نمونه هایی باشید که بتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم
کلمات ناشناخته را جستجو کنید تا معانی کلیدی، عبارات و عبارات عامیانه را در آن دسته به خاطر بسپارید
فرآیند اطلاعات شناختهشدهترین بخش فرآیند یادگیری است و همان چیزی است که بیشتر مردم در هنگام یادگیری بلافاصله به آن فکر میکنند. اینجاست که خواندن، مطالعه و نوشتن اطلاعات همگی وارد عمل می شوند.
این قسمتی است که شما شروع به یادگیری حقایق جالب در مورد موضوع مورد نظر می کنید. اگر زمانی متوجه شدید که اطلاعات جدیدی را که اخیراً آموختهاید با یک دوست به اشتراک میگذارید، احتمالاً در این مرحله از فرآیند هستید.
مرحله پنجم: تکرار
تکرار مستلزم مطالعه مداوم موضوع است تا زمانی که به بخشی از پایگاه دانش ما تبدیل شود و به راحتی بتوانیم به آن رجوع کنیم.
مغز ما در مراحل #1 تا 4 از یک سری حلقه ها و موانع عبور می کند. فهمیدن اینکه آیا اطلاعات دقیق هستند، آیا چیزی است که ما حتی می خواهیم یاد بگیریم یا خیر، و جمع آوری اطلاعات اولیه در مورد موضوع می تواند انجام دادن آنها را خسته کند. با این حال، هنگامی که تصمیم گرفتیم همه اینها درست و ارزشمند هستند، تکرار می کنیم.
این شامل مطالعه مداوم، حفظ و یادگیری اطلاعات است. این اساساً مرحله شماره 4 در مقیاس اختصاصی تر است. این نیز جایی است که بیشتر، اگر نه همه، حفظ اطلاعات رخ می دهد.
مرحله ششم: رشد
رشد مستلزم ادامه یادگیری در مورد موضوع از طریق موضوعات مختلف، گسترش دانش ما است.
برای مثال، کسی که شیفته تناسب اندام است ممکن است بخواهد در مورد بدنسازی بیشتر بیاموزد. هنگامی که آنها اطلاعات کلی در مورد بدنسازی را یاد می گیرند، عمیق تر به موضوعات مختلف مرتبط با بدنسازی می پردازند. این می تواند شامل بهترین تمرینات برای عضله سازی، هایپرتروفی، نحوه کاهش وزن، نحوه حجیم کردن، محدوده تکرار بهینه و اضافه بار پیشرونده باشد.
من این را تخصص درونی می نامم – یادگیری جزئیات بیشتر و کسب اطلاعات بیشتر در مورد یک موضوع برای تبدیل شدن به یک متخصص در یک زمینه خاص.
فردی که شیفته تناسب اندام است نیز ممکن است با مروری بر صنعت تناسب اندام شروع کند. آنها ممکن است در مورد بدنسازی بیاموزند، سپس به پاورلیفتینگ، سپس کراس فیت و سپس یوگا بپردازند.
من این را تخصص بیرونی می نامم – تخصص در بررسی کلی موضوع، اما نه تخصص یا اختصاص تمام وقت خود به یک موضوع خاص.
هیچ راه درست یا نادرستی برای انجام این کار وجود ندارد (اگرچه من استدلال می کنم که تخصص داخلی فرصت های شغلی بیشتری را برای شما باز می کند).
زیبایی یادگیری این است که شما می توانید آنچه را که می خواهید در مورد آن بیاموزید انتخاب کنید و از آن لذت ببرید.